شعر گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب با معانی تمامی ابیات
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
پخش صوتی غزل
شرح و معنی غزل
در زیر شرح و معنی تمامی ابیات غزل شماره چهاردهم دیوان حافظ – گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب را توضیح می دهیم. پس با ما همراه شوید.
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
بیت اول:
گفت تو غریبی و بی نوا، به عوض آنکه دنبال پناهگاهی برای زندگی خود باشی به دنبال دلت رفتهای، یقیناً سرگردان خواهی شد.
بیت دوم:
به او گفتم لحظهای نزد من توقف کن، گفت معذورم چون من در خانه خود پرورش یافتهام و غم غربت نچشیدهام، از این رو تحمل غم غریبانی مانند تو را ندارم.
بیت سوم:
سنجاب: حیوانی مثل سمور به رنگ خاکستری، که پوست آن بسیار گرانبها است.
سنجاب شاهی: پوستین یا تشکچهای از پوست سنجاب که برای شاهان ساخته شده باشد.
خاره: سنگ سخت، خارا.
ناز پروردهای که بر پوستین سنجاب مخصوص سلطان آرمیده، چه غم دارد که غریبی بر خس و خاشاک بخوابد و به جای بالش سر بر سنگ خارا بگذارد.
بیت چهارم:
غریب: میتوان شگفتآور و تحسینآمیز معنی کرد یعنی خال با رنگ سیاهش میان رنگهای صورتت به وضع تحسینآمیزی قرار گرفته است. ولی به قرینه آشنا در مصراع اول معنای بیگانه نزدیکتر است.
با آنکه جان آشنایان بسیاری در زنجیر زلفت اسیر است، خال سیاه بر صورت پر آب و رنگت خوب غریب و تنها افتاده است.
بیت پنجم:
برگ نسرین سفید و لطیف است و به این جهت صورت مهتابی یار را به آن ماننده کرده؛ و برگ ارغوان قرمز شرابی، که عکس می در روی یار به آن تشبیه شده است.
انعکاس سرخی شراب بر صورت مهتابی رنگت مثل این است که برگ ارغوان روی گل نسرین افتاده باشد؛ رنگ سرخ و سفید لطیفی به وجود آورده است.
بیت ششم:
غریب: بی همتا، قابل تحسین، بیگانه.
نگارستان: کارگاه نقاشی.
روی معشوق: به مناسبت نقش و نگار آن به نگارستان و موی گرداگرد آن را به خط مورچگان تشبیه کرده است.
این موی سیاه به طور تحسینآمیزی گرد صورتت قرار گرفته، گر چه در نمایشگاه نقاشی صورتت وجود خط سیاه، شگفتآور نیست.
بیت هفتم:
شام غریبان: شب اول که در غربت بگذرانند، شب یازدهم محرم، به مناسبت شهادت شهدای کربلا و غربت اهل بیت حسین (ع).
شبرنگ: دارای رنگ تیره و تار مانند شب، سیاه.
گفتم ای کسی که زلف سیاهت مثل شب مردم غریب تیره و ظلمانی است؛ وقتی من غریب سحرگاه ناله و زاری میکنم، از تأثیر آهم بر حذر باش.
بیت هشتم:
حیرت: در لغت به معنی سرگردانی و سرگشتگی و خیرگی است و اصطلاح عرفانی آن در کلمات باباطاهر چنین تعریف شده است:
«مادامیکه سالک بدریای علم کلی (بسبب فانی ساختن علم جزئی) خود متصل نشده، چه بسا میپندارد که علم و معرفتی دارد، ولی هنگامیکه به دریای ژرف علم کلی وارد گشت، علم جزئی او خود به خود و طبیعتاً از بین میرود و حالت حیرت به او دست میدهد» [۱].
محبوب گفت آشنایان نمیتوانند راه به جائی برند و برای یافتن من دچار حیرت و سرگردانی شدهاند. اگر تو که غریب و بیگانهای برای یافتن من خسته و ناتوان شده باشی عجیب نیست.
منابع:
[۱] – عین القضاه – شرح احوال و آثار و دو بیتی های بابا طاهر عریان – ص ۶۰۶٫